برای حاجی 3

پیش فرض مي دانيد سياست چيست ؟

يك روز يك پسر كوچولو كه مي خواست انشاء بنويسه از پدرش مي پرسه: پدرجان! لطفا براي من بگين سياست يعني چي؟

پدرش فكري مي كنه و مي گه: من براي تو يك مثال در مورد خانواده خودمون بزنم كه تو متوجه بشي. من حكومت هستم، چون همه چيز رو در خونه من تعيين مي كنم. مامانت دولت هست، چون كارهاي خونه رو اون اداره مي كنه. كلفت مون ملت مستضعف و پابرهنه هست، چون از صبح تا شب كار مي كنه و هيچي نداره. تو روشنفكري چون داري درس مي خوني و پسر فهميده اي هستي. داداش كوچيكت هم كه دو سالش هست، نسل آينده است.

پسر كوچولو صيح زود با صداي برادر كوچكش از خواب مي پره. مي ره به اتاق برادركوچكش و مي بينه زيرش رو كثيف كرده و داره دست و پا مي زنه. مي ره توي اتاق خواب پدر و مادرش و مي بينه پدرش توي تخت نيست و مادرش به خواب عميقي فرورفته و هركاري مي كنه مادرش از خواب بيدار نمي شه. مي ره توي اتاق كلفت شون كه اون رو بيدار كنه، مي بينه باباش داره كلفتشون رو ميزنه. مي ره و سرجاش مي خوابه .

فردا صبح باباش ازش مي پرسه: پسرم! فهميدي سياست چيست؟ پسر مي گه: بله پدر، سياست يعني اينكه حكومت، ترتيب ملت مستضعف و پابرهنه رو مي ده، در حالي كه دولت به خواب عميقي فرو رفته و روشنفكر هر كاري مي كنه نمي تونه دولت رو بيدار كنه، در حالي كه نسل آينده داره دست و پا مي زنه.

برای حاجی 2

مولانا جلال‌الدين محمدبن سلطان العلما بهاءالدين محمدبن حسين‌بن احمد خطيبى بکرى بلخى ، که در کتاب‌ها از او به‌نام‌هاى ”مولاناى روم“ و ”مولوى“ و ”ملاى روم“ ياد کرده‌اند ، يکى از بزرگترين و تواناترين گويندگان متصوفه و از عارفان نام‌آور و ستارهٔ درخشنده و آفتاب فروزندهٔ آسمان ادب فارسى ، شاعر حساس صاحب انديشه و از متفکران بلامنازع عالم اسلام است.
پدرش سلطان العلما بهاءالدين محمد معروف به ”بهاء ولد“ (۵۴۳-۶۲۸ هـ) از عالمان و خطيبان بزرگ و متنفذ و از بزرگان مشايخ صوفيه در آخرهاى قرن ششم و اول‌هاى قرن هفتم هجرى و تربيت‌يافتهٔ نجم‌الدين کبرى بود و درنتيجهٔ نقارى که ميان او و سلطان محمد خوارزمشاه پيدا شده بود در حدود سال ۶۱۰ هجرى با خاندان و گروهى از ياران خود از مشرق ايران به جانب مغرب مهاجرت کرد و از راه نيشابور و بغداد و مکه به شام و از آنجا به ارزنجان و سپس به ملاطيه و لارنده رفت و سرانجام به دعوت علاءالدين کيقباد سلجوقى (۶۱۶-۶۳۴) در قونيه اقامت گزيد و در همان شهر درگذشت.
در آغاز اين سفر طولانى پنج و شش ساله بود و گفته شده است که هنگام عبور از نيشابور همراه پدر (به صحبت شيخ فريدالدين عطار رسيده بود و شيخ کتاب اسرارنامه به‌وى داده) (نفحات‌الانس، چاپ تهران، ۱۳۳۶، ص ۴۶۰.)، و نيز گفته‌اند که عطار دربارهٔ مولوى با پدر او چنين گفت: ”اين فرزند را گرامى‌دار، زود باشد که از نفس گرم آتش در سوختگان عالم زند“ (طرائق‌الحقائق، ج ۲، ص ۱۴۰). و بعيد نيست که معتقدان و مريدان مولوى بعد از مشاهدهٔ مقامات او در دوران سالمندى چنين پيشگوئى را از زبان عطار درباره عهد خردسالى وى ساخته باشند.
بعد از وفات سلطان‌العلماء به سال ۶۲۸ يا ۶۳۱، فرزندش جلال‌الدين محمد به خواهش مريدان به‌جاى پدر بر مسند وعظ و تذکير و فتوى و تدريس نشست بى‌آنکه قدم در طريقت نهد، ليکن اندکى بعد از فوت پدر مريد و شاگردش سيد برهان‌الدين محقق ترمذى در طلب استاد به قونيه رسيد و چون بهاء ولد درگذشته بود به تربيت و ارشاد فرزندش جلا‌ل‌الدين، که در آن وقت در علوم ”قال“ به کمال بود، همت گماشت و براى آنکه در علوم شرعى و ادبى کامل شود او را به مسافرت و تحصيل در حلب و دمشق برانگيخت و او در حلب و دمشق به تحصيل در فقه حنفى پرداخت و گويا به فيض صحبت محيى‌الدين ابن‌العربى نائل گشت و پس از اين سفر که هفت سال به‌طول انجاميد به قونيه بازگشت و به‌دستور سيدبرهان‌الدين مدتى به رياضت ادامه داد و پس از گذشتن از بوتهٔ امتحان او، دستور تعليم و ارشاد يافت. بدين ترتيب مولوى تحصيل ظاهر و تربيت باطن را، خلاف بسيارى از مشايخ عهد، به‌ کمال در خود جمع کرد و نسبت تعليمش به‌وسيله سيد برهان‌الدين محقق به سلطان‌العلما و از او به مشايخ کبراويه مى‌رسد. سيد برهان‌الدين به سال ۶۳۸ در قيصريه وفات يافت و مولوى تا سال ۶۴۲ که سال ملاقات او با شمس تبريزى است به تدريس علوم شرعى در قونيه و وعظ و تذکير اشتغال داشت.
شمس‌الدين محمدبن‌على بن ملک داد تبريزى که ديدارش مولوى را بى‌کبار دگرگونه کرد از مشايخ آن روزگار و از تربيت‌يافتگان شيخ رکن‌الدين سجاسى و بابا کمال جندى و ابوبکر سَلَّه‌باف تبريزى بود. دربارهٔ اين ملاقات و کيفيت آن شرحى مستوفى در کتاب‌هاى ترجمه آمده است که گاه افسانه‌آميز به‌نظر مى‌رسد. مولوى با يافتن شمس پشت به مقامات دنيوى کرد و دست ارادت از دامان ارشاد شمس برنداشت و در ملازمت و صحبت او بود تا آنکه شمس در سال ۶۴۵ هـ . به‌دست عده‌اى از شاگردان متعصب مولانا، که گويا فرزندش علاء‌الدين نيز در ميان آنان بود، کشته شد. در اين هنگام مولوى که چهل و يک ساله بود چندگاهى با تشويش و اضطراب در انتظار شمس به‌سر برد و عاقبت به تصور آنکه او را در شام خواهد يافت به دمشق سفر کرد و مدتى در آنجا به جستجو گذرانيد و بعد از نوميدى تمام به قونيه بازگشت، در حالى‌که اين واقعه اثرى فراموش‌ناشدنى در او و آثارش باقى نهاد. پس از شمس تا ده سال ديگر صلاح‌الدين فريدون قونوى معروف به ”زرکوب“ ارادت مولانا را به‌خود جلب کرد و چون شيخ صلاح‌الدين در محرم سال ۶۵۷ درگذشت عنايت مولانا نصيب حسام‌الدين حسن‌بن محمدمعروف به چلبى حسام‌الدين (م ۶۸۳) گرديد. وى بعد از مولوى به جانشينى و خلافت او نايل گشت و همو است که مولوى را به نظم مثنوى تحريض کرد و تا آخر در اين راه با او همقدمى نمود.
زندگانى واقعى مولانا به‌عنوان يک شاعر شيفته بعد از سال ۶۴۲ و انقلاب حال او آغاز شد و از آن پس از برکت انفاس شمس‌الدين عارفى وارسته و اصلى کامل شد و زندگى خود را وقف ارشاد و تربيت عده‌اى از سالکان در خانقاه خود کرد و دستهٔ جديدى از متصوفه را که به ”مولويه“ مشهور هستند به‌وجود آورد. اين سلسله بعد از مولوى تا چند قرن در آسياى صغير و ايران و سرزمين‌هاى ديگر پراکنده بودند (رش: طرائق‌الحقائق، ج ۲، ص ۱۴۰-۱۴۱). در طول اقامت و زندگانى مولانا در قونيه گروهى از پادشاهان و اميران و عالمان و وزيران با او معاصر يا معاشر بودند و نسبت به ”خداوندگار“ با حرمت بسيار رفتار مى‌کردند. مهمتر از همه معين‌الدين پروانه (مقتول به‌سال ۶۷۵ هـ) بود که غالباً براى استماع مجلس‌هاى مولانا به ”مدرسه“ او مى‌رفت و به‌همين سبب هم قسمتى از ”فيه‌مافيه“ خطاب به‌همين معين‌الدين است. از ميان عارفان و شاعران و نويسندگان مشهور که در قونيه با مولانا همزمان بودند صدرالدين قونوى و عراقى و نجم‌الدين دايه و قانعى طوسى و علامه قطب‌الدين محمودبن مسعود شيرازى و قاضى سراج‌الدين اُرْموى را مى‌توان نام برد.
ولادت و مرگ مولوى
جلا‌ل‌الدين محمد فرزند بهاءالدين ولد که در ششم ربيع‌الاول سال ۶۰۴ هجرى در بلخ ولادت يافته بود.
وفات مولانا جلال‌الدين در پنجم جمادى‌الآخر سال ۶۷۲ اتفاق افتاد. مرگ وى در قونيه به‌صورت واقعه‌اى سخت تلقى شد، چندانکه تا چهل روز مردم سوگ داشتند. جنازهٔ او را در قونيه نزديک تربت پدرش بهاءالدين ولد به‌خاک سپردند و اکنون به ”قبةالخضراء“ معروف است. با آنکه مولوى بر مذهب اهل سنت بود، در عين اعتقاد و ديندارى کامل مردى آزادمنش بود و به اهل ديگر دين‌ها و مذهب‌ها به ديدهٔ احترام و بى‌طرفي، چنانکه شايستهٔ مردان کاملى چون او است، مى‌نگريست.
آثار مولوى
مهمترين اثر منظوم مولوى مثنوى شريف است در شش دفتر به بحر رمل مسدس مقصور يا محذوف که در حدود ۲۶۰۰۰ بيت دارد. در اين منظومهٔ طولانى که آن را به‌حق بايد يکى از بهترين زادگان انديشهٔ بشرى دانست، مولوى مسائل مهم عرفانى و دينى و اخلاقى را مطرح کرده و هنگام توضيح به ايراد آيه‌ها و حديث‌ها و يا تعريض بدان‌ها مبادرت جسته است. از مثنوى تاکنون اختصارهاى متعدد فراهم آمده و بر آن شرح‌هاى گوناگون نوشته شده است. از جمله ترجمه‌هاى مهم، ترجمه‌اى است از رينولد نيکلسون، به انگليسي، همراه با شرحى از آن که به انضمام طبع نفيسى از متن مثنوى انتشار يافت (۱۹۲۵-۱۹۴۰ ميلادى).
دومين اثر بزرگ مولوى ”ديوان کبير“ مشهور به ديوان غزليات شمس تبريزى است، زيرا مولوى به‌جاى نام يا تخلص خود در پايان غالب غزل‌هاى خود نام مرادش شمس‌الدين تبريزى را آورده است. چاپ منقح و مستند اين ديوان به تصحيح فاضلانهٔ مرحوم مغفور استاد بديع‌الزمان فروزانفر از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۵ شمسى انجام گرفت و شمارهٔ بيت‌هاى آن غير از رباعيات به ۳۶۳۶۰ رسيده است. غزل‌هاى مولوى مملو است از حقيقت‌هاى عالى عرفانى و درياهاى جوشانى است از عواطف حاد و انديشه‌هاى بلند شاعر.
سومين اثر منظوم مولوى رباعيات او است که در چاپ مرحوم استاد فروزانفر عدد آنها به ۱۹۸۳ رباعى (۳۹۶۶ بيت) رسيده است. از مولوى اثرهائى به نثر باقى‌مانده که در خور اهميت بسيار است و آن شامل مجموعهٔ ”مکاتيب“ و ”مجالس“ او و کتاب ”فيه‌مافيه“ است.
شيوه و کلام مولوى
کلام مولوى ساده و دور از هرگونه آرايش و پيرايش است. اين کلام سادهٔ فصيح منسجم گاه در نهايت علو و استحکام و جزالت و همه جا مقرون به صراحت و روشنى و دور از ابهام است. مولوى در استفاده از تمثيل‌ها و قصه‌هاى متداول مهارت خاص دارد. وسعت اطلاع او نه تنها در دانش‌هاى گوناگون شرعي، بلکه در همهٔ مسائل ادبى و مشکل‌هاى عرفانى و فرهنگ عمومى اسلامى حيرت‌انگيز است. کلام گيرندهٔ وى که دنبالهٔ سخنان شاعران خراسان و در اساس تحت تأثير آنان است، شيرينى و زيبائى و جلائى خاص دارد و در درجه‌اى از دلچسبى و دل‌انگيز است که عارف و عامى و پير و جوان را با هر عقيدت و نظرى که باشند به‌خود مشغول مى‌سازد.

برای حاج مهدی 1

روز جهاني قدس

                               

 
ملت بزرگوار و مسلمان ايران پس از پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى مسأله آزاد سازى فلسطين از چنگال غاصبان قدس را سرلوحه آرمان هايش قرارداده و همه ساله روز قدس را به روز فرياد كشيده بر سر ستمكاران تاريخ تبديل كرده است.
پس از پيروزى انقلاب اسلامى، امام امت در اولين فرصت روزى را براى نجات قدس از چنگال صيهونيست هاى جنايتكار، به عنوان روز قدس تعيين نمودند و پيامى كه به همين مناسبت صادر نمودند، فرمودند:

خلاصه‌اي از پيام امام (ره)

                                                                                بسم الله الرحمن الرحيم
روز قدس، جهانى است، و روزى نيست كه فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفين با مستكبرين است، روز مقابله ملتهائى است كه در زير فشار ظلم آمريكا و غير آمريكا بودند، روزى است كه بايد مستضعفين مجهز بشوند، در مقابل مستكبرين، و دماغ مستكبرين را به خاك بمالند، روزى است كه بين منافقين و متعهدين امتياز خواهد شد، متعهدين امروز را روز قدس مى‏دانند و عمل مى‏كنند به آنچه كه بايد بكنند، و منافقين و آنهائى كه با ابرقدرتها در زير پرده آشنائى دارند، و با اسرائيل دوستى دارند در اين روز بى تفاوت نيستند، و يا ملتها را نمى‏گذارند كه تظاهرات كنند.
روز قدس، روزى است كه بايد سرنوشت ملتهاى مستضعف معلوم شود بايد ملتهاى مستضعف در مقابل مستكبرين اعلان وجود بكنند، بايد همانطور كه ايران قيام كرد، و دماغ مستكبرين را به خاك ماليد، و خواهد ماليد، تمام ملتها قيام كنند، و اين جرثومه‏هاى فساد را به زباله‏دانها بريزند.
روز قدس، روزى است كه بايد همت كنند و همت كنيم كه قدس را نجات بدهيم، روز قدس روزى است، كه بايد به اين روشنفكرانى، كه در زير پرده با آمريكا و عمال آمريكا روابط دارند هشدار داد، هشدار به اينكه اگر از فضولى دست‏بر ندارند سركوب خواهند شد.
روز قدس فقط روز فلسطين نيست، روز اسلام است، و روز حكومت اسلامى است. (20)
سخنرانى امام خمينى ره در روز قدس با محتواى و ابعاد وسيعى كه دارد، اهم نكاتش بر تجمع و اتحاد مسلمين براى سركوبى دشمنان اسلام تكيه شده، و اگر مسلمانان نيرومند جهان يد واحده شوند و اختلاف عقيده و اختلاف مذهب را كنار بگذارند، و براى دفاع از حريم اسلام، و قرآن، و كعبه، كه مشترك بين همه اقشار مسلمين عالم است‏بكوشند، هرگز اجازه تجاوز كفار و منافقين را به حريم اسلام و مقدسات آن نخواهند داد، تا جائى كه چند ميليون صهيونيست قبله اول مسلمين (بيت المقدس) را اشغال نموده، و در بين مسلمين تفرقه و جدائى بيندازند، و اينها هستند كه شيعه را از سنى، و سنى را از شيعه جدا مى‏نمايند، وحدت مسلمين را به هم مى‏زنند، تا كمر مسلمين را بشكنند، و از تفرقه آنان بهره‏هاى خود را ببرند

منبع:روابط عمومي دانشگاه علوم پزشكي تهران

..........................................................................................................................................

روز جهاني قدس از ديدگاه امام خميني

امام خميني (ره) در روز 16 مرداد سال 1358 مصادف با سيزدهم رمضان 1399 همزمان با شروع دور تازه‌اي از جنايات بي‌رحمانه رژيم اشغالگر صهيونيستي در لبنان طي پيامي، روز جمعه آخر ماه مبارك رمضان را به عنوان «روز جهاني قدس» تعيين كردند و عموم مسلمين جهان را به همبستگي اسلامي در اين روز بزرگ فراخواندند.
متن پيام امام خميني (ره) به اين شرح است:
بسم‌الله الرحمن الرحيم
من در طي ساليان دراز،‌خطر اسرائيل غاصب را گوشزد مسلمين نمودم، كه اكنون اين روزها به حملات وحشيانة خود به برادران و خواهران فلسطيني شدت بخشيده است، و به ويژه در جنوب لبنان به قصد نابودي مبارزان فلسطيني، پياپي خانه و كاشانة ايشان را بمباران مي‌كند.
من از عموم مسلمانان جهان و دولتهاي اسلامي مي‌خواهم كه براي كوتاه كردن دست اين غاصب و پشتيبانان آن به هم بپيوندند و جميع مسلمانان جهان را دعوت مي‌كنم آخرين جمعة ماه مبارك رمضان را كه از ايام قدر است، و مي‌تواند تعيين كنندة سرنوشت مردم فلسطين نيز باشد، به عنوان «روز قدس» انتخاب، و طي مراسمي همبستگي بين‌المللي مسلمانان را در حمايت از حقوق قانوني مردم مسلمان اعلام نمايند. از خداوند متعال پيروزي مسلمانان را بر اهل كفر خواستارم. والسلام عليكم و رحمة‌الله و بركاته.
روح‌الله الموسوي الخميني
امام خميني چند روز پس از صدور اين پيام در جمع اقشار مختلف مردم به تشريح ويژگي‌هاي روز جهاني قدس پرداختند. امام در اين سخنراني كه روز 25 مرداد 1358 در شهر قم بيان كردند، فرمودند:
بسم‌الله الرحمن الرحيم
«روز قدس» يك روز جهاني است. روزي نيست كه فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابلة مستضعفين با مستكبرين است. روز مقابلة ملتهايي است كه در زير فشار ظلم ‌آمريكا و غير امريكا بودند، در مقابل ابرقدرتهاست. روزي است كه بايد مستضعفين مجهز بشوند در مقابل مستكبرين، و دماغ مستكبرين را به خاك بمالند. روزي است كه بين منافقين و متعهدين امتياز خواهد شد. متعهدين اين روز را روز قدس مي‌دانند، و عمل مي‌كنند به آنچه بايد بكنند. و منافقين ـ آنهايي كه با ابرقدرتها در زير پرده آشنايي دارند و با اسرائيل دوستي ـ در اين روز بي‌تفاوت هستند، يا ملتها را نمي‌گذارند كه تظاهر كنند. روز قدس روزي است كه بايد سرنوشت ملتهاي مستضعف معلوم شود، بايد ملتهاي مستضعف اعلام وجود بكنند در مقابل مستكبرين. بايد همانطور كه ايران قيام كرد و دماغ مستكبرين را به خاك ماليد و خواهد ماليد،‌ تمام ملتها قيام كنند و اين جرثومه‌هاي فساد را به زباله‌دانها بريزند. روز قدس روزي است كه بايد اين دنباله‌روهاي رژيم سابق در ايران، و آن توطئه‌چينهاي رژيم فاسد و ابرقدرتها در ساير جاها خصوصاً در لبنان، تكليف خودشان را بدانند. روزي است كه بايد همت كنيد و همت كنيم كه قدس را نجات بدهيم؛ و برادران لبناني را از اين فشارها نجات بدهيم. روزي است كه بايد تمام مستضعفين را از چنگال مستكبرين بيرون بياوريم. روزي است كه بايد جامعة مسلمين همه اظهار وجود بكنند و هشدار بدهند به ابرقدرتها و به اين تفاله‌هايي كه مانده است از آنها ـ چه در ايران و چه در ساير جاها.
روز قدس، روزي است كه بايد به اين روشنفكراني كه در زير پرده با آمريكا و عمال امريكا روابط دارند هشدار داد. هشدار به اينكه اگر از فضولي دست برنداريد، سركوب خواهيد شد! ما به آنها مهلت داديم و با ‌آنها با ملايمت رفتار كرديم كه شايد دست از شيطنت بردارند و اگر دست برندارند، كلمة آخر را خواهيم گفت و خواهيم به آنها فهماند كه ديگر رژيم سابق قابل برگشتن نيست و ديگر امريكا نمي‌تواند به اينجا حكومت كند، و ديگر ساير ابرقدرتها نمي‌توانند در اين مملكت حكومت كنند. روز قدس روزي است كه بايد به همة ابرقدرتها هشدار داد كه بايد دست خود را از روي مستضعفين برداريد و سر جاي خود بنشينيد.
اسرائيل دشمن بشريت، دشمن انسان، كه هر روز غائله ايجاد مي‌كند و برادرهاي ما را در جنوب لبنان به آتش مي‌كشد، بايد بداند كه ديگر اربابهاي او رنگي ندارند در دنيا، و بايد انزوا اختيار كنند؛ طمعها را از ايران بايد قطع كنند، دستهاي آنها بايد از همة ممالك اسلامي قطع شود؛ عمال آن در همة ممالك اسلامي بايد كنار بروند. روز قدس روز اعلام يك چنين مطلبي است. اعلام اين است به شياطيني كه ملتهاي اسلام را مي‌خواهند كنار بگذارند، و ابرقدرتها را به ميدان بياورند. روز قدس روزي است كه قطع آمال آنها را بكند؛ و به آنها هشدار بدهد كه گذشت آن زمانها.
روز قدس روز اسلام است. روز قدس روزي است كه اسلام را بايد احيا كرد و احيا بكنيم، و قوانين اسلام در ممالك اسلامي اجرا بشود. روز قدس روزي است كه بايد به همة ابرقدرتها هشدار بدهيم كه اسلام ديگر تحت سيطرة شما، به واسطة عمال خبيث شما، واقع نخواهد شد. روز قدس، روز حيات اسلام است. بايد مسلمين بهوش بيايند، بايد بفهمند قدرتي را كه مسلمين دارند؛ قدرتهاي مادي، قدرتهاي معنوي. مسلمين كه يك ميليارد جمعيت هستند و پشتوانة خدايي دارند و اسلام پشتوانة آنهاست و ايمان پشتوانة آنهاست از چه بايد بترسند؟ ما با يك جمعيت كمي در مقابل دشمنهاي زياد، دشمنهاي بسيار، قيام كرديم و ابرقدرتها را شكست داديم. و كسي گمان نكند كه ديگر بعضي از اين قشرهاي فاسد، بعضي از اين چپ‌روهاي امريكايي يا غير امريكايي، بتوانند در اين مملكت اظهار وجود كنند. آن روز كه ما بخواهيم و ملت ما بخواهند، در ظرف چند ساعت تمام آنها به زباله‌دانهاي فنا خواهند ريخته شد. ملت بزرگ ما ديگر از اين حركات مذبوحانه نخواهد ترسيد. حركات اسرائيل در جنوب لبنان و نسبت به فلسطين همين حركات مذبوحانه است. حركاتي است كه اواخر عمر، اشخاص فاسد مي‌كنندـ چنانچه شاه ما، شاه مخلوع ايران اين حركات را كرد، و منتهي به فنا شد.
دولتهاي عالَم بدانند كه اسلام شكست بردار نيست. اسلام و تعاليم قرآن بر همة ممالك بايد غلبه كند. دين بايد دين الهي باشد، اسلام دين خداست؛ و بايد در همة اقطار اسلام پيشروي كند. روز قدس، اعلام يك چنين مطلبي است،‌اعلام به اين است كه مسلمين به پيش! براي پيشرفت در همة اقطار عالَم. روز قدس فقط روز فلسطين نيست، روز اسلام است؛ روز حكومت اسلامي است. روزي است كه بايد جمهوري اسلامي در سراسر كشورها بيرق آن برافراشته شود. روزي است كه بايد به ابرقدرتها فهماند كه ديگر آنها نمي‌توانند در ممالك اسلامي پيشروي كنند.
من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اكرم مي‌دانم، و روزي است كه بايد ما تمام قواي خودمان را مجهز كنيم؛ و مسلمين از آن انزوايي كه آنها را كشانده بودند خارج شوند، و با تمام قدرت و قوت در مقابل اجانب بايستند و ما در مقابل اجانب با تمام قوا ايستاده‌ايم، و نخواهيم اجازه داد كسان ديگر در مملكت ما دخالت كنند، و مسلمين نبايد اجازه بدهند كه كسان ديگر در ممالكشان دخالت كنند. در روز قدس، ملتها بايد به حكومتهايي كه خائن هستند هشدار دهند. روز قدس روزي است كه ما خواهيم فهميد چه اشخاصي و چه رژيمهايي با توطئه‌گرهاي بين‌المللي موافقت دارند و با اسلام مخالفت. آنهايي كه شركت ندارند مخالف با اسلام هستند، و موافق با اسرائيل، و آنهائي كه شركت كردند متعهد هستند و موافق با اسلام و مخالف با دشمنان اسلام ـ كه در رأس آنها امريكا و اسرائيل است. روز قدس روز امتياز حق از باطل است، روز جدايي حق و باطل است.
من از خداوند تبارك و تعالي خواهانم كه غلبه بدهد اسلام را بر همة قشرهاي عالَم؛ بر همة مستكبرين، مستضعفين را غلبه بدهد. و از خداي تبارك و تعالي خواهانم كه برادرهاي ما را در فلسطين، در جنوب لبنان و در هر جايي از عالَم كه هستند، از دست مستكبرين و از دست چپاولگران نجات بدهد.
والسلام علي رسول الله و علي أئمة المسلمين

منبع:با استفاده از صحيفه امام، ج 9